سلام عزیز دلم ایتجانب مامان خانوم تو اتاق خونه ی مادر شوهری نشستم و دارم برات می نویسم. بابا رفته کوه عزیزکم.. خلاصه که منم و تو. خیلی دوستت دارم نفسم. من اغلب احساس تنهایی میکنم ولی تو که بیای پیشم اوضاع عوض میشه.. تو دوران زندگی مشترک با آقایی تو خونه ی مامانش عمو ها عمه هات و بچه هاشون همه یه قسمت کوچولو با من بودن و با کسی دعوا ندارم ولی خب هیچکدوم اونجور که باید به قلبم نزدیک نشدند. نفسم من اونجور که باید مهر مادری رو دریافت نکردم و میدونم کمبودش یعنی چی من هیچی برات کم نمیذارم عزیزکم. علی عمو رفته سقف خونه مونو درست کنه ایکاش خونه مون زودی کاراش تموم بشه و مامانی یه نفس راحت بکشه. عزیز ...